The intertwined branches of the woods are brown... There is not a song in far away lands The scarf has pain Knitting veil from my hair The trees are repetitive to me I see a man, green Having no woman next to him
شاخه هاشان در هم تنیده ...چوب ها قهوه ایست دوردست ها آوازی ندارد روسری درد می کشد از موهایم حجاب می بافد درختان برایم تکرار اند من مردی سبز را می بینم ...که زنی در کنارش ندارد