خورشید از لمس تنم ...امتناع خواهد کرد فرق موهایم وسط است به مشکی حجم مژه ها کاری ندارم خطی که از چشم بیرون نزد تیزی نوک سینه ام در لباس معلوم بود تو را نگاه می کرد من این گرد آویزان را دوست دارم کودکی ندارم که از سینه هایم مک بزند بادبادک ها رفته اند فرفره ها می چرخند من مرده ام چشمانم کشیده تر می شوند ...خورشید از لمس تنم امتناع خواهد کرد