Your glance,
Carrying the scent of
red carnations...
When the bud blooms...
When the cherries die...  
Through your childhood ears...
Summer,
I'd bring you the vase
with bare feet...
The pomegranate tree
Is gone..... 
And I don't know...
How to fly through that window?
A yellow glow...
Among the palm trees of
Agave amica...
The smell of  the sun...
From behind the
green mulberry trees...
My mother's voice...
And sliding Two white dandelions
On the skin of my hand...

نگاهت،
عَطرِ میخك های سرخ...
زماني که
شکوفه ها
گل داده اند....
زماني که
مي میرند....
گیلاس ها،
از لا به لایِ
گوش های بچگي ات....
تابستان،
گلدان را
با پای برهنه برایت می آوردم...
درختِ انار مُرده...
و من نمي دانم....
چگونه می توان از آن پنجره رفت؟
درخششي زَرد...
از میانِ نخل های گل مریم...
بوی آفتاب...
از پشت درخت های توت سبز...
صدای مادرم...
و لغزیدنِ
دو قاصدك سفید
به روی پوست دستم...

Listen to حیاة🌸 by yasaman johari on #SoundCloud
https://soundcloud.com/user-75031766/spyd72nz7975?ref=clipboard&p=a&c=1&si=31c0c1c9a4234f9c851a431ef7e49896&utmsource=clipboard&utmmedium=text&utmcampaign=socialsharing