Submit your work, meet writers and drop the ads. Become a member
Feb 2017
Fasten your waistband
Put on your shoes
The pigtails shine under the sun
The little doll you're hugging now
Will die tomorrow
Come on
The window was staring at us
Demanding breath
Have you ever noticed the
blueness of everything in the morning ?!
I love this blue
Our white skin with the livid lips
Your eyes were touchable
through the blue fences
Where did you leave your doll ?
I'm so sad
Ouch !
Your waistband is open
Haven't you noticed ?
It's ok
I'll fasten it
Don't cry
The windows have been daydreaming
Always .


بندینک ات را ببند
جوراب ات را بپوش
دم گوشی ها در آفتاب روشن می شوند
عروس کوچکی را که در آغوش گرفته ای
فردا خواهد مرد
بیا
پنجره به ما زل می زد
نفس می خواهند
هیچ دقت کرده ای
در صبحی که هنوز خورشیدش درنیامده
همه چیز آبی رنگ است
من این آبی را دوست دارم
پوست تن مان سفید بود
...در لب هایی که کبود می شوند
از میان نرده های آبی رنگ
چشمانت لمس می شدند
عروسکت را کجا گذاشته ای!؟
من خیلی ناراحتم
...آخ
!!! بندینک ات باز شده
تو فهمیده بودی!؟
اشکالی ندارد
من برایت می بندم
گریه نکن
پنجره ها همیشه خیال کرده اند
The Sick Red Carnation
Written by
The Sick Red Carnation  27/F/Iran
(27/F/Iran)   
Please log in to view and add comments on poems